درخت اشک
شکسته کشتی قلبم
ز موج غم ز موج غم
که تنها ناخدای دل مرا از عشق سیرم کرد
برفته نور چشمانم که ماه روشنی بخشم
ز دست و دیده پنهان شد
به تاریکی اسیرم کرد
تو بودی ناخدای دل تو بودی نور چشمانم که رفتی از کنار من
تو رفتی بادبان برکنده شد از غم
تو رفتی نور چشمان رفت
و اینک خانه لبریز از نوای زار زار من
و اینک ابرهای آسمان هم سوگوار من
و اینک خانه ای در عمق اقیانوس غم دارم وروز و شب زغربتها
به باغ سرد تنهایی درخت اشک می کارم
« علی طلوع»
انتخاب زیبایی بود...
ممنون که به من سر زدی...